۱۳۸۷/۱۰/۰۸

عالم و آدم: انکار

وای حسرتا ...
وای حسرتا که چیزی که بیش تر از همه باعث آزار می شود ،کشته شدن اکثر متقاضیان جبهه به دست خود دولت صورت گرفت.
باور نمی کنید؟
خیلی خب.
پس داستان زیر را که یکی از دوستان برایم تعریف کرده است ،بخوانید تا حرف مرا باور کنید.
-مردم ما به خصوص جوانان ما با تصور این که خمینی ناجی ایرانی هاست و پیام آور حق ، و بی خبر از آن که این جنگ ساخته خود خمینی است در جبهه ها حضور پیدا میکردند و در راه مبارزه از وطن جان می باختند.
و اما همه به دست عراقی ها کشته نشدند ، بلکه به دست دشمنان اصلی خود یعنی دولت خمینی و عمالش کشته شدند.
و این گونه ادامه دادند که :
پس از18روز حضور در جبهه ، تعدادی از درجه داران به اقامتگاه ما آمدند و از جمعیت 18نفره ای که در آنجا حضور داشتند خواستند که اسلحه های خود را تحویل داده و به خط بایستند. من که در همین حین احساس می کردم دستشویی دارم به پشت یکی از تپه ها رفتم ، ولی کسی متوجه من نشد.
پس از چند دقیقه صدای رگبار گلوله تنم را لرزاند .
با احتیاط از پشت تپه نگاه کرده و با کمال تعجب دیدم که درجه داران تمامی گروه را کشتند و یکی از آن ها که درجه اش از همه بیشتر بود به دیگری گفت : اعلام کنید که می خواهیم شهید ببریم !!!
تا زمانی که آن جا حضور داشتند در پشت تپه پنهان بودم و بعد از رفتن آن ها و پس از 18روز خدمت از جبهه فرار کرده و مانع رفتن مردم به جبهه میشدم اما کسی حرف مرا باور نکرد.
هنوز که هنوز است از ترس اینکه روزی هم به سراغ من می آیند خواب خوش ندارم و چقدر تاسف بار است که عزیزان زیادی را در این جنگ ساختگی از دست دادیم.

خب باورتون شد؟ حالا یک خاطره دیگه از استاد زبان خوبم آقای....(به دلایل امنیتی نمیشه بگم)
استاد من جانباز هستند و پای چپ خود را در جبهه از دست داده اند.
من هرگز متوجه یک پا بودن ایشون نمیشدم و فقط میدیدم که خیلی آهسته و ناقص راه میروند.روزی که از ایشون پرسیدم : پاهاتون درد میکنه؟ در حالی که چشماشون پر از اشک شده بود گفتند نه چیزی نیست،فقط این که من پایم را برای مبارزه با دشمن اصلی ایران از دست دادم .
گفتم عراقی ها؟
گفتند:نه . خمینی و دولتمردهاش!!
ایشون هرگز جریانشون را برای من تعریف نکردن ولی همیشه متذکر میشدند که گول این دولت را نخورید . گوش هاتون را با مضخرفات این دولت پر نکنید و به حرف های آن ها امیدوار نباشید.
همین ها بودن که با گول زدن مردم وارد ایران شدند در حالی که اصالتاً ایرانی نبودند و با ایجاد جنگ ساختگی مردم را به جنگ مشغول کردن تا به راحتی پایه های دولت و محبوبیت خود را در بین مردم قوی تر کنند و خیلی راحت تر ایران را تحت سلطه خود درآورند.

هرگز فکر نکنید همه کسانی که در جبهه حضور داشتند عاشقان و فداییان رهبر بودند بلکه آن ها فقط برای دفاع از مرز و بوم خود با دشمن به مقابله پرداختند.

بارها گفتم و باز هم میگم که این دولت برای رسیدن به خواسته هاش و از بین برد دشمن های داخلی خود به هر اقدامی دست میزنه.
من به شخصه دو باری را به یاد دارم که برای مقابله با تظاهرات کنندگان بر علیه دولت در تلوزیون اعلام میکردند
که می خواهند 500تن شهید گمنام را از خیابان ها عبور دهند.
مردم هم باور میکردند. من هم باور کردم ولی یکی از آشنایان ما که به قولی خیلی خرش میره و حسابی کله گنده است به پدرم گفته بودند که داخل این تابوت ها هیچ چی نیست و فقط برای پراکنده کردن جنبش ها این کار را انجام دادیم!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!

۱۳۸۷/۱۰/۰۷

چهارشنبه شب گذشته ساعت دوازده و نیم شب در حال برگشت از عروسی برای کاری کنار خیابان نگه داشتیم.داشتم از پنجره بیرون را نگاه می کردم که متوجه عکسی شدم که در تبلیغ بزرگی چاپ شده و در مکانی نصب شده بود . به دنبال این عکس وحشتناک با کمال تعجب متوجه نوشته های زیر عکس شدم.
اول خودتون یه نگاهی به عکس بندازین تا بعد براتون توضیح بدم


باید ذکر کنم که چون نیمه شب بود وهوا تاریک ومن هم عکس را با گوشیم انداختم کیفیت خوبی نداره .
روش این را نوشته بود: بهائیت در بوته نقد.
با سخنرانی حجته الاسلام والمسلمین آقای علی صغیرا
زمان: 5 شنبه ساعت 7
مکان: خ مدرس خ مولوی مسجد الفتاح

واقعاً شرم آوره .حضرت محمدشان هم همینطور بود دیگر. بالای منبر می رفته و پیروان ادیان دیگر را به سخره می گرفته.خودشان در آیة الکرسی متذکر می شوند که( لا اکراه فی الدین) یعنی هیچ اجباری در این دین نیست.
اما این حکومت نه تنها می گوید این دین اجبار است و با پیروان دیگر دین ها هم نهایت بد رفتاری را میکند،بلکه میگوید باید اسلام ما را بپذیرید.
هرچند که همه ما به خوبی شاهد آن هستیم که دین اسلام این دولت به مراتب با دین حضرت محمد فرق دارد. از جهاتی بهتر است!
ما هیچ حقی نداریم که دین های دیگر را به تمسخر بگیریم و از آن ها انتقاد کنیم .
از عکسی که بر روی این تبلیغ گذاشته بودند پیدا است که در این مراسم چگونه از این دین یاد خواهد شد. این دلیل نمی شود چون پیروان این دین در ایران اندک هستند و دست و بال بسته ای دارند ، هرگونه که می خواهیم با آن ها رفتار کنیم.
نمی دانم چرا ما به جای عبرت آموزی از گذشتگان سعی در فراموش کردن آن ها داریم.
کوروش بزرگ با عزت تمام وارد کشورهای تحت مستعمره میشد و به اقلیت های قومی و مذهبی اجازه میداد که هرگونه که می خواهند زندگی کنند ، هرگونه که میخواهند لباس بپوشند و ... در عوض برای گسترش دین و فرهنگ خود در بین مردم از روش مسالمت آمیزی استفاده میکرد و آن این بود که در حین دادن هر نوع آزادی به مردم از خانواده خود میخواست تا لباس هایی را بپوشند که جلوه گر دین آن ها باشد و برای کسانی که این گونه رفتار میکردند امتیازاتی در نظر میگرفت.
به این می گویند عدالت .
چیزی که ذره ای از آن در ایران یافت نمی شود.
بس کنید این مسخره بازی ها را و بساط گداییتان را جمع کنید.
چگونه باید بگوییم شما را نمی خواهیم ؟
چگونه باید بگوییم برای پیشرفت به کمک شما احتیاجی نیست؟
مگر شما نیستید که در کتاب های تحصیلی دانش آموزان مینویسید که تمامی حکومت های قبل از جمهوری اسلامی در ایران استبدادی بودن ، اما پس از ورود جمهوری اسلامی مردم این حق را پیدا کرند که هر آنکه را میخواهند به عنوان رهبر خود انتخاب کنند و دولت مورد علاقه خود را تشکیل دهند؟
عجیب است که خودتان این مسئله را متذکر میشوید ولی هرگز معنا و مفهوم آن را درک نمی کنید!!!
میدانید چرا؟
چون شما یک مشت نفهمید که به زور و ستم چسبیده اید به تخت(منبر)حکومت ایران و ایران را به لجن کشیده اید.
مخاطب من جمهوری اسلامی و عمالش است.
به امید روزی که همتون عباهاتون را گرفتید تو دست هاتون و دارید فرار می کنید.
مطمئن باشید دیر یا زود این روز میرسد.
سزای اعمال
همه این را می دانیم که هرگز برای کسی اتفاق ناگواری روی نخواهد داد مگر به تقابل کار ناپسندی که قبلاً انجام داده باشد و هرکس به گونه ای سزای اعمالش را خواهد دید.
سال ها پیش مردم ایران با تهمت زدن به شاه ایران وبیرون رادنش از کشور و وارد کردن یک بیگانه هندی به عنوان رهبر و نامیدن وی یه نام امام خیانت بزرگی کردند که عاقبت آن هم علاوه بر بدبخت کردن نسل آینده ، ورود به جنگ تحمیلی وساختگی توسط خود دولت و رهبر بود.
هرگز فراموش نخواهیم کرد که چه تعداد زیادی از جمعیت ایران نابود شدند و حتی اثری از آن ها بر جای نماند.در حالی که مردم عراق شب ها در کوچه و خیابان به رقص و شادی می پرداختند و بر ایرانی ها لعنت می فرستادند.و دیدیم عاقبت عراقی هایی را که روزی به ما می خندیدند.
و اما فراموش نمی کنیم زمانی که در تظاهرات های پی در پی سال های 81 و 82 و... از افراد عرب فلسطینی و لبنانی و دیگر کشور های عرب زبان برای دستگیر کردن و ضرب و شتم ایرانی ها استفاده شد.
بله درست است . من خود به یاد دارم 18 تیر 81 را که جمعیت عربی را به داخل جمعیت فرستاده بودند و آن ها چگونه وحشیانه به ضرب و شتم جمعیت می پرداختند. فقط برای پول
میدانید چرا؟ چون اکثریت سربازها و نیروهای ایرانی حاضر نبودند روی هم وطنان خود دست بلند کنند.
و امروز می بینیم مردم غزه را که ادعا می کنند زیر ترکش های اسرائیلی ها جان می دهند در حالی که خودشان یک روز خوش برای اسرائیلی ها نگذاشته اند.
و وقتی به خاطر می آوریم که چگونه با پول ها و سرمایه های ایرانیان زندگی کردند اما هرگاه ایرانی ها را دیدند آن ها را سگ خطاب کردند ،دیگر دلمان از سنگ می شود.
درست در زمانی که پس از پیروزی لبنان بر اسرائیل،ایرن مبغ 1 میلیارد تومان به لبنانی ها کمک کرد ،چند روز بعد مردم در کنسرت خانم نانسی اجرم شرکت کردند و بابت بلیط ورودی کلی هزینه دادند و سهم و حق ما ایرانی ها رفت توی جیب نانسی اجرم و سید نصرالله و..
چند روز دیگر هم ایران مثل نخود خودش را می اندازد وسط میدان و کاری میکند که بیایند و به ایران حمله کنند.
هم وطن زودتر از این که یکی دیگر با حمله به ایران این دولت را از بین ببرد خودت به پاخیز.
چون با حمله کشور های دیگر به ایران ،اکثر کسانی که خود از دولت بیزار هستن هم از بین خواهند رفت و دیگر آزادی برای کسی معنی نخواهد داشت.
زیرا کشور فقط نام آزادی را خواهد گرفت اما برای همیشه تحت استعمار خواهد ماند.
ویرانی های ناشی از آن، آن قدر زیاد خواهد بود که تنها روند توسعه را حتی پس از آزادی ده برابر، کندتر خواهد کرد.
نگذار هم وطن هایت به دست بیگانگان کشته شوند و کسان دیگری به خود ببالند که آزادی را به ایران برگردانده اند.
به پا خیز و آزادی ای را به ارمغان بیاور که خودت برای آن تلاش کرده ای.
ایرانی وحدتت کجاست؟
زودتر کاری بکن قبل از این که دیر شود.
پلمب دفتر کانون مدافعان حقوق بشر و جلوگیری از برگزاری مراسم بزرگداشت روز جهانی حقوق بشر
1 دی 1387
تغییر برای برابری : ماموران پلیس امنیت و پلیس کلانتری یوسف آباد در روز اول دیماه با یورش به دفتر کانون مدافعان بشر اقدام به پلمب این مکان کردند. قرار بود روز اول دی ماه، ساعت 4 بعد از ظهر مراسمی به مناسبت بزرگداشت روز جهانی حقوق بشر در کانون مدافعان برگزار شود که از برگزاری این مراسم نیز ممانعت به عمل آمده است.
به گزارش افراد حاضر در محل در حال حاضر ماموران مشغول پلمب دفتر کانون هستند و برخورد بدی نیز با اعضای کانون مدافعان حقوق بشر داشته اند. گزارش های رسیده حاکی از برخورد فیزیکی و خشونت بار با آقای اسماعیل زاده و خانم نرگس محمدی است وخانم عبادی هم در دفتر کانون حضور دارند.
گفته میشود ماموران کارت شناسایی ارائه نکرده و تنها به برخورد با اعضای کانون و پلمب این دفتر اقدام کرده اند.
پلمب دفتر کانون مدافعان بشر
ژینوس سبحانی عضو کمیته زنان و کودکان کانون مدافعان حقوق بشر در گفتگو با تغییر برای برابری ضمن تایید خبر پلمب دفتر کانون گفت:" به دلیل عدم حضور خانم عبادی در ایران در روز جهانی حقوق بشر، قرار بود ساعت 16:30 عصر امروز مراسمی به همین مناسبت در کانون مدافعان حقوق بشر برگزار شود. تعدادی از اعضای کانون مدافعان از ساعت 15 امروز به منظور فراهم کردن مقدمات برنامه در محل کانون حاضر شده بودند که خانم نرگس محمدی وارد شده و اطلاع دادند که تعداد زیادی از ماموران در مقابل کانون حضور دارند. بعد از دقایقی تعدادی از ماموران وارد ساختمان شده و قصد ورود به دفتر کانون را داشتند که خانم محمدی با آنها صحبت کردند و حکم ورود به دفتر را خواستند و به دلیل عدم ارائه حکم ورود به دفتر کانون مدافعان در را بستیم و از داخل قفل کردیم. بعد از دقایقی مجددا ماموران مراجعه کرده و گفتند شماره حکم داریم و حکم از طرف مقام قضایی رسمی صادر شده است. اما به دلیل عدم حضور خانم عبادی و نیز ارائه حکم مکتوب از باز کردن در خودداری کردیم ."
سبحانی همچنین از حضور تعداد زیادی از ماشین های نیروی انتظامی و افراد شخصی و ملبس پلیس امنیت در مقابل درب کانون خبر داد که حاضرین را متفرق می کردند و گفت: " در جریان این برخورد یکی از این ماموران به خانم محمدی توهین کرده و با الفاظ بسیار تند با ایشان صحبت کردند. همچنین ماموران که تعدادشان بسیار زیاد بود و تعدادی از نیروهای لباس شخصی هم با دوربین فیلمبرداری در محل حاضر بودند با آقای اسماعیل زاده، از اعضای کانون مدافعان حقوق بشر برخورد فیزیکی کرده و ضمن ضرب و شتم تلفن همراه وی را نیز گرفتند."
این عضو کانون مدافعان حقوق بشر ادامه داد: "درنهایت پس از حضور خانم عبادی، با اعلام این که می خواهیم مسالمت آمیز صحبت کنیم به دفتر کانون وارد شدند و پس از گذشت یک ساعت ماموران در حالی که از دفتر فیلمبرداری می کردند، بدون تنظیم هیچ گونه صورت جلسه ای همه اعضای کانون مدافعان حقوق بشر را از دفتر کانون خارج کرده و اقدام به پلمب نهایی کردند."
سبحانی همچنین گفت تا این لحظه هیچ یک از اعضای کانون در جریان این برخورد بازداشت نشده اند.

اعلامیه جدید جنبش ما هستیم: بزودی تظاهرات در 7 شهر ایران در تارخ 26 دی ماه ساعت 4 بعدازظهر
اعلامیه جدید جنبش ما هستیم:
در اعتراض به فساد مالی در ایران،مافیای اقتصادی،صاحبان امتیازهای خاص و باند های پشت پرده،بزودی در تاریخ ۲۶ دی ماه ساعت ۴ بعد ازظهر تظاهرات گسترده ای در هفت شهر ایران برگزار میشود:
تهران (میدان انقلاب)
کرمانشاه(هنوز اعلام نشده) بزودی
تبریز (هنوز اعلام نشده) بزودی
مشهد (پارک ملت - روبروی دانشگاه فردوسی)
شیراز (هنوز اعلام نشده) بزودی
کرج (خیابان گوهر دشت پارک ۶)
اهواز (هنوز اعلام نشده) بزودی
اگر پیشنهادی در زمان و محل برگزاری در این شهرها دارید به ایمیل زیر بفرستید:

shahramhomayoun35@gmail.com
امید رضا میرصیافی

گزارشگران بدون مرز ،خواستار لغو رای صادره علیه امید رضا میر صیافی از مقامات جمهوری اسلامی شدند.
امید رضا میر صیافی روزنامه نگار و نویسنده وبلاگ مسدود شده روز نو با اتهاماتی مثل تبلیغ علیه نظام به 2 سال و نیم زندان محکوم شده است.
گزارشگران بدون مرز اعلام کرده اند که این حکم سنگین برای ابراز نظر یک وبلاگ نویس ،سنگین و ناموجه است . در میان مقالات مورد اتهام میتوان به انتقادات تند اشاره کرد ،اما این انتقادات طنز آمیز هستند و نمیتوانند مصداق توهین به شمار روند و حکم زندان برای وی صادر شود و ما خواهان لغو رای صادره علیه امید رضا میر صیافی هستیم.
گفتگوی صدای آمریکا با امیدرضا میرصیافی:
وی 6 سال است که روزنامه نگار است و در روزنامه جوان ،آینده نو می نوشته و بیشتر کار موسیقی و فرهنگ می کرده است و آن طور که خود او میگوید او یک سیاسی نویس نیست و کار سیاسی هم نمیکرده است .
-خلاصه ای از ماجرایت و آنچه که بر تو گذشته را بازگو کن و اینکه آیا تو را احضار کردند یا خیر ؟
- برای بنده هیچ ابلاغی نیامد .روز سوم اردیبهشت ماه بود (هفت ماه پیش) که از طرف دادگاه انقلاب به من مراجعه کردند و اتاق من را مورد تفتیش قرار دادند و من را به همراه وسایل و کامپیوترم بردند و من را به اتهام اقدام علیه امنیت کشور از طریق وبلاگ نویسی، توهین به مقدسات اسلامی،پیامبر اسلام و توهین به رهبران نظام و رئیس جمهور ، به مدت 41 روز در زندان اوین بازداشت کردند .
بنده در روز سیزدهم خرداد ماه بود که با قرار وسیقه 100 میلیون تومانی آزاد شدم و بعد از آن هم در تاریخ دوازهم آبان ماه بود که برای محاکمه به دادگاه احضار شدم و من با وکیلم (آقای دادخواه) در دادگاه حضور پیدا کردم و در دادگاه به پرسش های قاضی پاسخ داده و وکیل من نیز از بسیار خوب از من دفاع کرد.
با اینکه من اتهامات را رد کردم و شواهدی نیز موجود بود اما هفته گذشته با من تماس گرفتند ،من به دادگاه رفته و برخلاف آنچه در قانون آیین دادگاه های کیفری ذکر شده که یک نسخه از حکم باید به طرفین دعوا و وکیل داده شود، حکم را فقط به من نشان دادند!
این حکم به من داده نشد و من فقط آن را خواندم و جالب است که هنوز هم حکم به وکیل من ابلاغ نشده است .
- آیا اتهامات شما را مستند کرده و به نوشته های خاصی از شما ارجاع میدادند؟
آیا دلیل روشنی می آوردند که این جمله توهین به مقدسات است یا این جمله توهین به رهبری است و یا به طور کلی این اتهامات به شما وارد شده است؟
- اتهامات در آغاز به صورت کلی بود و اساس اتهامات بنده به نوشته هایم در وبلاگ روز نو که حال دیگر قابل دسترس نیست و پاک شده ،بود.
ولی بنده همین جا ذکر میکنم که من در هیچ کجای نوشته هایم به هیچ شخصیتی توهین نکردم و اتهامات سیاسی خود را از قبیل توهین به رهبر را قبول ندارم.من در وبلاگم تنها انتقاد کردم و انتقاد حتی در شدید ترین موردش توهین به حساب نمی آید. و آنچه در وبلاگ من در مورد مذهب نوشته شده بود در ساق خرافه گری بود،آن چیزی که ما امروزه شاهد آن هستیم که خود مقامات جمهوری اسلامی و حتی رهبر نظام هم به این کار ایراد می گیرند و مدام با خرافه گری مقابله میکنند.
من در تعجب هستم که چه طور چنین اتهام سنگینی مانند توهین به پیامبر اسلام و مقدسات اسلام به من زده شد.

۱۳۸۷/۱۰/۰۱

فاش یک راز:
در سال 1366 درست در زمان گیرودار جنگ ایران و عراق خبری در کشور و بیشتر در بین دانشجویان منتشر شد که دولت مشغول خارج کردن کتاب های خطی ، علمی و کاملاً تاریخی دانشمندان بزرگ ایرانی از دانشگاه ادبیات استان اصفهان ،به خارج از کشور است.
مدتی بعد خبری دیگر انتشار یافت . تحت عنوان: کتابخانه دانشگاه ادبیات اصفهان غرق در آتش شد.
و آن خبر اینگونه بود:
به علت رخ دادن آتش سوزی در کتابخانه دانشگاه ادبیات اصفهان واز جنس یونولیت بودن سقف کتابخانه،کلیه کتاب های خطی دانشمندان بزرگ ایران نابود شد!!!
و حالا روز به روز شاهد پیشرفت های علمی انگلیسی ها هستیم که آن هم به برکت کتاب های ماست!!!

بیایید بیاندیشیم که این دولت به ظاهر اسلامی ولی در باطن استبدادی چگونه با حکومت 30 ساله خود فرهنگ 2500 ساله ایرانی که کوروش پایه گذار آن بود را نابود کردند.
کوروشی که به خاطر عظمت و بزرگی اش در قرآن از او به نام ذوالقرنین یاد شد و حال این دولت منکر آن است!
مردم ایران آن قدر از فرهنگ خود فاصله گرفته اند که حد و حسابی برای آن وجود ندارد.
و من تنها این دولت و قوانینش را موجب این دوری از فرهنگ میدانم.




مشکلات اصفهان( از نظر من)
ایران در این اواخر دچار مشکل بزرگی شده و آن انفجار جمعیت است .
و جالب این است که اصلاً برای دولتمردان و قانون گذاران ایران مهم نیست تا با تصویب قوانین فرهنگی جلوی این مشکل را بگیرد.
برای این دولت مهم نیست که آیا امکانات درایران با گسترش روز به روز جمعیت مطابقت دارد یا خیر؟
آیا مدارس و دانشگاه ها برای این جمعیت رو به رشد کافی است؟
آیا کلاس های مدارس ظرفیت این تعداد دانش آموز را دارد؟ فوقش هم می گویند به این کلاس که قبلاً 30 نفر جمعیت داشته ، 10 نفر دیگر اضافه میکنیم و دیگر مهم نیست که آیا بازده این کلاس ها خوب خواهد بود یا خیر؟
آیا کتاب های کتابخانه ها پاسخ گوی نیاز این جمعیت است یا خیر؟
آیا مراکز تفریحی در شهر (پارک،سینماو...)در شهر کافی است؟
اگر این اصفهان همین زاینده رود را نداشت که وای به حال اصفهانی ها بود.
داخل بیمارستان ها که میشوی آنقدر شلوغ هستند که که می گویند فعلاً تخت خالی نداریم ،بیمارتون را توی راهرو نگه دارید.
اتاق های بیمارستان الزهرا پر شده از سوسک های ریز و درشت!!!
سرویس های بهداشتی بیمارستان شریعتی را نمی توان تحمل کرد.
پوشش تشکهای تخت های بیمارستان ها از نوعی پلاستیک کم کیفیت و ارزان هستند که باعث عرق کردن و زخم شدن بدن بیماران می شوند.....
هر جا که میرسند بدون در نظر گرفتن تمامی جوانب اقدام به ساخت خیابان میکنند.
خیابان های پر پیچ و خم و باریک،بدون هیچ مامور و پلیسی و حتی گاهی بدون چراغ راهنما وتاریک........ .

مشکلی دیگر:
در ایران با برگزار کردن یک مسابقه علمی و المپیاد نخبگان کشور را مشخص کرده و بعد از معرفی آنها به کل دنیا ، تنها کاری که میکنند آن است که به آنها میگویند : برای جایزه میتوانید بدون دادن کنکور وارد دانشگاه شده و در رشته مورد علاقه خود تحصیل کنید.اما کشورهای اروپایی برای استفاده از مغز این نخبگان به سود خود،آن قدر در تلویزیون و دیگر رسانه ها تبلیغ میکنند و آن قدر امکانات عالی ای برایشان در نظر میگیرند که نخبگان ایران تحت عنوان فرار مغزها و برای رسیدن به امکانات بالاتر از ایران خارج میشوند.
آریایی ها زمانی به ایران کوچ کردند که احتیاج به آب و آذوقه داشتند.
ولی امروزه ایرانی ها تنها به دلیل کمبود امکانات و خرج زندگی و برای رسیدن به امنیت و آزادی به کشورهای دیگر مهاجرت میکنند.

۱۳۸۷/۰۹/۲۸

این دنیا....
اين دنيا لجن زاری است كه اگر آوای چند مرغ آن سويی نبود بوی تعفن مجال زندگی را از موجودات می گرفت . وای از اين لجن زار و رويش های آن . ای وای از ما كه هستيم و افتخار زنده بودن را داريم . آيا انسان برای بودن آمد يا نابودن ؟ اندكی تامل در خود و ديدن زندگی خود و ديگران راز اين ملعبه بازار بودن را عريان خواهد كرد .
به قول خيام : گر آمدنم به خود بدی نامدمی و حالا كه آمديم بايد باشيم برای خود و برای ديگران . برای ديگران بودن را هرگز فراموش نكنيم . كه اين خود بزرگترين موفقيت است برای انسان بودن .
پیروز نمی شوی اگر نیاغازی!

از غافلان مباش(205-اعراف)

برای دوست داشتن دیگران لازم نیست که هر بار آن ها را ببوسید
وکاسه های برنجتان را بین گرسنگان جهان سوم توزیع کنید.
برای دوست داشتن دیگران:
آن ها را کمتر تحت بازجویی قرار دهید،
کمتر بر مسند داوری بنشینید،
بگذارید آنچه را می خواهند بپوشند،
آن گونه که می خواهند زندگی کنند،
و همانی باشند که خود می خواهند،
همانی که هستند. (اندره متیوس)

(وارد بازی شو)
زندگی سخت ساده است!
خطر کن!چه چیزی از دست می دهی؟!
با دست های خالی آمده ایم،
وبا دست های تهی خواهیم رفت.
نه،چیزی نیست که از دست بدهیم.
فرصتی بسیار کوتاه به ما داده اند،
تا سرزنده باشیم،
تا ترانه ای زیبا بخوانیم
و فرصت به پایان خواهد رسید.
آری اینگونه است که هر لحظه غنیمتی است.
(آچاریا)

دوست دارم دنیا را
قالیچه دیواری بزرگی بدانم که هریک از ما
مسئول بافتن بخش کوچکی از آن هستیم
و اگر این مسئولیت را انجام ندهیم،
قالیچه همیشه کوچکتر از آنی می شود که باید بشود
و همه ما مسئول این نقصان هستیم.(لئو بوسکالیا)


تلخ ترین حقیقت آن است که در دوران پیری پی ببریم که در طول عمر خویش از استعدادهایمان به حد کافی استفاده نکرده ایم.

(ارزش با هم بودن)
چرا به این صراحت از نقشه های مبارزه خود سخن می گویی ؟
آیا نمی بینی که از این طریق ممکن است ناچار شوی
دیگران را هم در پیروزی های خویش شریک کنی؟
مبارز راه روشنایی لبخند می زند و پاسخی نمی دهد.
او می داند که اگر در پایان سفرش به بهشتی خالی برسد،
مبارزه اش ارزش چندانی نداشته است.(پائولو کوئیلو)

۱۳۸۷/۰۹/۲۱

گفت و گو های کاوه عباسیان(سخنگوی گروه دانشجویان آزادی خواه و برابری طلب )،محمد مسعود سلامتی (عضو شورای مرکزی جبهه دمکراتیک ایران) و مهرداد بزرگ(عضو سازمان ادوار تحکیم وحدت) راجع به تجمعات دانشجویان در 16 آذر 87
کاوه عباسیان: چیزی که حائز اهمیت است این است که تجمعی که در دانشگاه تهران و شیراز و همدان و مازندران و دانشگاه های دیگر برگزار شد نشان داد که حاکمیت با تمام توان خود هرچه قدر تلاش کند حتی با استفاده از بالاترین قدرت خود و نهاد اعتبار دهنده خود یعنی رهبری نمیتواند جنبش دانشجویی را خاموش کند چرا که خواست مردم تحت ستم است که کشور خود را در جامعه و در دانشگاه نمایندگی میکند.
نیروی بسیجی ای که می آید و فریاد میزند انقلاب فرهنگی اجرا باید گردد ،استاد آمریکایی اخراج باید گردد،هیچ ربطی به خواسته های مردمی ندارد.
محمد مسعود سلامتی :ما همیشه شاهد بودیم در حاکمیت که در طول این نیم قرن اخیر که تلاش میکرد تا از مراسم 16 آذر که نماد مبارزه طلبی جنبش دانشجویی است ممانعت کنند. امسال طرح جدیدی ارائه دادند و آن این بود که با برگزاری مراسم دولتی مراسم دانشجویی را بی رنگ کنند. خوشبختانه با هوشیاری که دانشجویان و فعالان سیاسی از خود نشان دادند، این مسئله فاش شد و حاکمیت نتوانست آنچه را که میخواهد به طور کامل اجرا کند و همه شاهد عقب نشینی حاکمیت بودیم.
مهرداد بزرگ : برخوردی که روز 16 آذر حاکمیت مقتدر با جنبش دانشجویی به نفع خود انجام داد کاملاً منفی جواب داد. تجمعات با شکوه 2000 نفره برگزار شد اما تعداد دانشجویانی که از داخل دانشگاه همراه تجمع شدند امسال خیلی بیشتر بود .
امسال آقای خاتمی و آقای احمدی نزاد قصد داشتند که در دانشگاه حضور پیدا کنند و تاجایی که ما دیدیم اکثر این برنامه هایی که قرار بود این آقایان در این روز برگزار کنند منتفی شد .
کاوه عباسیان :اگر آقای خاتمی در مراسم 16 آذر در دانشگاه حضور پیدا می کرد با جنبش شدید دانشجویان مواجه میشد.
محمد مسعود سلامتی : جنش دانشجویی در طول زمان همواره پیشرفتی در حرکت های خود را شاهد بوده. یکی از این ابعاد هم ، همگرایی بین افراد دانشجویی است که ما در این اواخر شاهد آن بودیم. و من فکر می کنم مراسم 16 آذر امسال درواقع یک نقطه اوجی در همسویی و همگرایی بود. یعنی گروه های دانشجویی ضمن اینکه مواضع خاص خودشان را دارند، در مسائلی که نیاز به همفکری و تعامل مشترک هست به یک وحدت نظر رسیده اند؛ بدون اینکه حتی راجع به این مسئله جلساتی داشته باشند یا از قبل هماهنگ کرده باشند، ما شاهد این بودیم که این موضوع را امسال به خوبی به اجرا گذاشتند.
مهرداد بزرگ : برگزاری مراسم های 16 آذر در دانشگاه های مختلف کشور نشان داد که جنبش دانشجویی در ابتدای امر ، جدای از طیف بندی های سیاسی که بین آن وجود دارد یک اتحاد عمل تاکتیکی همیشه وجود دارد که میتواند در طی مراسم های مختلف،در یک سری کارهای مختلف، کارهای تاکتیکی بتوانند با هم یک همبستگی و اتحادی داشته باشند که در برابر آن، همبستگی و اتحاد حاکمیتی که در برابر جنبش دانشجویی قرار گرفته، بتوانند مقاومت کنند تا دانشگاه را به عنوان سنگر آزادی برای همیشه حفظ کنند.

۱۳۸۷/۰۹/۱۹

18آذر87 و گفته های سلمان پور، فعال سیاسی راجع به برگزاری تجمع در دانشگاه تهران در 17آذر 87 :
نیروی انتظامی و خصوصاً لباس شخصی هایی که در محل حضور داشتند و مجهز به بی سیم و اسپری بودند ،شروع کردند به ضرب و شتم کسانی که در نزدیکی آنها حضور داشتند،زیرا تعداد جمعیت زیاد بود .
عده زیادی توانستند وارد دانشگاه شوند و عده کمی به دام نیروهای لباس شخصی و نیروهای حراست دانشگاه افتادند.
نیروهای حراست و کلیه نیروهایی که در محل بودند و نیروهای پلیس که در خارج از دانشگاه مستقر بودند، دستور کتبی داشتند که اجازه ورود به هیچ گروه و هیچ دانشجویی را که جز دانشجویان دانشگاه تهران نیست را به دانشگاه تهران ندهند.
در این بین یکی از دانشجویان با ضربه ای که به او وارد شد ، سرش به یکی از نرده های ورودی دانشگاه برخورد کرد و باعث شد تا علاوه بر از حال رفتن وی ، سرش به گونه ای خونریزی پیدا کند که 60 تا بخیه خورده است.
به نظر نمی آید که حتی فرد آسیب دیده شکایتی داشته باشد ،زیرا نیروهایی که آنجا حضور داشتند ،با هماهنگی حضور داشتند و کاملاً مجهز بودند و سابقه نشان داده که شکایت از نیروهای امنیتی در دستگاه قضایی ، مخصوصاً در درگیری هایی که در دانشگاه ها و در رابطه با دانشجویان صورت می گیرد به جایی نرسیده.

۱۳۸۷/۰۹/۱۷


گفتگوی حسن زید آبادی ،فعال دانشجویی راجع به مراسم 16 آذر با شبکه صدای آمریکا

تجمع امروز به مناسبت سالروز 16 آ ذر و روز دانشجو برگزار شد و همانطور که از پیش اعلام شده بود ،دفتر تحکیم وحدت به همراه انجمن های اسلامی دانشگاههای تهران که جز نیروهای دموکراسی خواه و طرفدار حقوق بشر هستند و این حزب از جنبش دانشجویی را رهبری میکنند ،از دانشجویان دعوت کرده بودند که در این تجمع نمادی در روز یکشنبه ساعت 12 ظهر در مقابل دانشکده فنی دانشگاه تهران تحت عنوان فریاد آزادی شرکت کنند.
مطابق با سالهای گذشته نیروهای امنیتی و انتظامی و عوامل حراست دانشگاه تهران همانطور که از قبل با گذاشتن گروه های امنیتی کار خود را شروع کرده بودند،از صبح امروز از تجمع دانشجویان در دانشگاه تهران به ویزه فعالان دانشجویی و همچنین دانشجویان سایر دانشگاههای تهران وشهرستانها اجازه ورود به دانشگاه را نداشتند، ممانعت میکردند.از آنجایی که قرار بود این مراسم در
دانشگاه تهران برگزار شود ،دانشجویان،این خط امنیتی را که مانع ورود به دانشگاه بودند ،در هم شکستند و با گذر از این مانعی که ایجاد شده بود، وارد دانشگاه شده و تجمع نسبتا گسترده ای را برگزار کردند و این تجمع نسبت به تجمعات سالهای قبل تجمع گسترده ای بود .علی رغم جلوگیری از ورود دانشجویان و تحقیقاتی راجع به دانشجویان،قبل از روز دانشجو،دانشجویان زیادی گرد هم آمده بودند.
طبق گزارشات حاکی نمایندگان دفتر تحکیم وحدت از شورای مرکزی این تشکل و تعدادی از نمایندگان انجمن اسلامی دانشگاه تهران و دانشگاه شریف و نمایندگان دانشجویان محروم از تحصیل در این مراسم سخنرانی کردند.
محور سخنرانیها دفاع از حقوق بشر و تاکید بر آزادی های آکادمیک بود و امروز دانشجویان محروم از تحصیلی که طی هفته گذشته بازداشت شده و تنها پس از چند روز آزادی خود در این تجمع شرکت داشتندو مجددا بر حق خود برای ادامه تحصیل و بازگشت به کلاسهای درس تاکید داشتند.
همچنین دانشجویان بر نقاط برجسته نقض حقوق بشر در این مدت اخیر در سطح کشور اشاره کردند و خواستار توقف اعدام ها و باز گشت دانشجویان به کلاسهای درس ،وهمین طور خواستار آزدی دانشجویان وفعالین سیاسی شدند که در زندان به سر میبرند.
خبر گذاری فارس گزارش داده که با دخالت نیروهای حراست به تجمع غیر قانونی تحکیم وحدت پایان داده شده و نیروهای انتظامی و نیروهای ضدشورش و لباس شخصی هم در این مراسم حضور داشته اند.
از صبح امروز نیروهای امنیتی و انتظامی بیرون از دانشگاه و در خیابان های اطراف حضور چشمگیری داشتند و یکی دوبار دانشجویانی را نیز بازداشت کرده و تحویل نیروهای امنیتی داده بودند که خوشبختانه اکثر دانشجویانی که طی روز گذشته و امروز بازداشت شده بودند،آزاد شدند و نکته قابل توجه این است که در راستای طرح امنیت اجتماعی و نقش بسیج که به مرور در حال گسترش است، یکی از دانشجویان توسط نیروهای بسیج بازداشت شده و به نیروهای امنیتی تحویل داده شد.
و این موضوع نکته ای است که نشان میدهد نیروهای بسیج عملاً و به طور خودسرانه اقدام به بازداشت دانشجویان هم میکنند.
نیروهای امنیتی تمامی سعی خود را کردند تا این مراسم برگزار نشود واین در حالی بود که با استقامت و پایداری دانشجویان روبرو شدند.و به هر حال این تجمع شکل گرفت.
طبق گزارشهای موجود تجمعی هم به دعوت بسیج دانشجویی در مقابل دانشکده فنی دانشگاه تهران در حمایت از دولت محمود احمدی نزاد بر علیه آمریکا برگزار شد ،که در این مراسم از تمام دانشگاه های تهران و شهرستان ها و فعالان بسیج و حاضر در دانشگاه ها حضور داشتند. این گروه فعالیت موازی ای را از خود نشان دادند وسعی کردند آرمان های جنبش دانشجویی را مصادره کنند و حدود 200 یا 300 نفر این گروه را تشکیل میدادند.

فعالان دانشجویی میگویند روز شنبه نیروهای امنیتی برای برهم زدن مراسم روز دانشجو در دانشگاه بوعلی همدان از گاز اشک اور استفاده کرده اند.

لغو مراسم سخنرانی آیت الله خامنه ای به مناسبت روز دانشجو
در حالی که وزیرعلوم ایران خبر داده بود که ایت الله خامنه ای رهبر جمهوری اسلامی ایران در مراسم 16آذر در دانشگاه علم و صنعت حضور میابد ،گزارشها حاکی از لغو این مراسم است.طبق اخبار رسده صبح روز شنبه در شماری از رسانه های خبری ایران اعلام شد که این مراسم برگزار نمی شود. وهنوز دلیلی برای لغو حضور سید علی خامنه ای در مراسم روز دانشجو اعلام نشده است.

احضار نوید صادق صابری و محسن صنعتی پور به دادگاه انقلاب مشهد
نوید صادق صابری ومحسن صنعتی پور از دانشجویان فردوسی مشهد به دادگاه انقلاب احضار شدند .آقایان صابری و صنعتی پور سردبیر و مسئول نشریه دانشجویی کیان نوروز هستند که به دادسرای عمومی و انقلاب مشهد احضار شدند.
انجمن دفاع از آزادی مطبوعات با صدور بیانیه ای از هرچه تنگ تر شدن فضای آزادی بیان و قلم و فعالیت های روزنامه نگاری و مطبوعاتی در ایران ابراز تاسف کرد.این انجمن در بیانیه خود از احکام صادرشده علیه مجتبی لطفی روزنامه نگار و مسئول اطلاع رسانی دفتر آیت الله منتظری،انتقاد و لغو مجوز روزنامه اینده نو و توقیف مجله شهروند امروز را محکوم کرد .


آخرین خبر از آیت الله بروجردی:
با گذشت بيش از ده روز از تبعيد آيت الله بروجردی به زندان شهر يزد شرايط محيطی و نگهداری ايشان به عاملی جهت وخامت جسمی اين زندانی عقيدتی تبديل گرديده است.
تلاش مسئولان زندان براي قطع و محدود کردن نامتعارف تماسهای آقای بروجردی با محيط بيرون بر نگرانی ها افزوده است بطوريکه ملاقات هفته ای ايشان به 45 روز يکبار تقليل يافته و تماسهای چندين باره و روزانه ايشان به روزی 15 دقيقه کاهش يافته است که البته اکنون 2 روز است که تماسهای 15دقيقه ای ايشان نيز قطع شده است.
محدوديت ها به حدی است که حتی فروشگاه زندان بعنوان تنها منبع تامين کارت تلفن تماس زندانيان از ارائه کارت تلفن به ايشان خودداری می نمايد .
همچنين گزارش گرديده است مسئولين ارشد و متفاوتی به صورت مکرر به زندان تردد می نمايد و مسئولان زندان نيز آقای بروجردی را به آنان بصورت تمسخر آميزی نشان می دهند . آقای بروجردی به اين عمل معترض و آن را مغاير اصول اخلاقی و انسانی می دانند. لازم به ذکر است ايشان در زندان نظاميان شهر يزد بصورت تبعيد ايام محکوميت ده ساله خود را سپری می نمايند.
14 آذر 1387 آزادی مهدیه گلرو و .......

در آستانه شانزدهم آذرماه، روز دانشجو در ایران، مهدیه گلرو، سعید فیض‌الله‌زاده، مجید دری، و صادق شجاعی، دانشجویان محروم از تحصیل دانشگاه علامه طباطبایی تهران که پنجم آذرماه به دنبال تحسن در برابر این دانشگاه بازداشت شده بودند سه‌شنبه شب با موافقت مقامات قضایی جمهوری اسلامی از زندان اوین آزاد شدند.
مسئولان دانشگاه علامه این دانشجویان را پیشتر به دلیل اعتراض به تعطیلی نشریات دانشجویی دانشگاه علامه و برخوردهای امنیتی با تشکل‌های مستقل دانشجویی در این دانشگاه از تحصیل محروم کرده بودند. پس از آن این دانشجویان با انتشار نامه‌ای سرگشاده تحسنی آرام را در برابر دانشگاه علامه طباطبایی برگزار کردند. این تحسن که به مدت سه روز ادامه داشت سرانجام با دخالت نیروهای انتظامی و دستگیری آنان به پایان رسید. این اقدام پلیس با واکنش سازمان‌های مدافع حقوق بشر مواجه شد.
مهدیه گلرو، یکی از دانشجویان محروم از تحصیل دانشگاه علامه طباطبایی تهران، در گفت‌وگو با رادیوفردا از شیوه دستگیری و روزهای زندان تا آزادی سخن گفته است:
رادیوفردا : شما چه طور دستگیر شدید؟
مهدیه گلرو : هشت روز پیش در سحرگاه روز سه‌شنبه حراست دانشگاه ما را به صورت وحشیانه‌ای از در دانشگاه خارج کرد و در آغوش نیروهای امنیتی و پلیس انداخت. ما نزدیک در دانشگاه بودیم، یعنی تنها جایی که پلیس نمی‌توانست یک قدم جلوتر بیاید و وارد دانشگاه شود .
پلیس بیرون در دانشگاه برای بازداشت شما آماده بود؟
بله، از قبل هماهنگ شده بود و نیروهای پلیس آمده بودند. چون هنوز پلیس اجازه ندارد وارد حریم دانشگاه شود، حراست دانشگاه به این دلیل ما را از دانشگاه به صورت وحشیانه بیرون انداخت. حراست دانشگاه دست راست پلیس است و به این نیروها کمک می‌کند.
البته نمی‌دانیم تا چه زمانی این ممنوعیت وجود دارد و چند روز، چند هفته یا چند ماه دیگر پلیس جمهوری اسلامی اجازه ورود به دانشگاه را پیدا خواهد کرد.
شما را در ابتدا به کجا انتقال دادند؟
من در بازداشتگاه خیابان وزرا بودم و بقیه دوستان هم در بازداشتگاه به سر می‌بردند. صبح فردای آن روز به دادگاه انقلاب رفتیم و آقای حداد می‌دانستند ما هیچ جرمی مرتکب نشده‌ایم و فقط خواهان حق تحصیل خود بر مبنای کنوانسیون‌های بین‌المللی و قانون اساسی جمهوری اسلامی هستیم، ولی باز هم این حق را از ما دریغ کردند.
این درحالی بود که ما هم حق تحصیل را از دست داده بودیم وهم حق آزادی را .
حرف آقای حداد با شما چه بود؟
البته برخورد او بسیار معقول و خوب بود و از ما خواست تعهد بدهیم که دیگر دست به تحصن و تجمع نزنیم .ولی من و سایر دوستان در یک جمع‌بندی به این نتیجه رسیدیم که تا لحظه‌ای که به دانشگاه بازنگشتیم، چنین تعهدی نمی‌دهیم و این حق را که به سختی در سال‌های گذشته به دست آورده‌ایم از دست نخواهیم داد.
وقتی ما تعهدنامه را امضا نکردیم، همان روز بعد از ظهر به زندان اوین منتقل شدیم.
شما را در اوین به بند ۲۰۹ یا سلول انفرادی نبردند؟
خیر، ولی تاکید می‌کردند که ما را به جایی می‌برند که از سلول انفرادی بسیار بدتر است .
من دو روز اول را میان هموطنان معتاد خود به سر بردم. در این دو روز دیدم که اینها چقدر سخت زندگی می‌کنند و چه شرایطی در جامعه ایران آنها را مجبور می‌کند به مواد مخدر روی بیاورند یا به فروش آن اقدام کنند.
بعد از دو روز به دلیل خبررسانی گسترده‌ای که انجام شده بود و اقدام رسانه‌ها از جمله شما، من به بند دیگری منتقل شدم و سایر دوستان هم در بند ۷، ۸ و ۳۵۰ بودند.
مشخص شد که اتهام اصلی شما چیست؟
اتهام مطرح‌ شده اقدام علیه امنیت کشور بود. همان روز در دادگاه انقلاب، وقتی از ما تعهدنامه خواستند و ما از این مسئله سرباز زدیم، تاکید کردند که اگر تعهد ندهیم «مجبور» می‌شوند به ما تفهیم اتهام کنند.
خودشان اذعان داشتند که مشکل ما با دانشگاه است. این مسئله‌ای نیست که فقط دانشجویان دانشگاه علامه بگویند، بلکه وزارت اطلاعات، دادگاه انقلاب و پلیس بارها از این که چرا دانشگاه نمی‌تواند خودش مشکل را با دانشجویان حل کند ابراز ناراحتی می‌کردند.
شما اشاره کردید که شاکی اصلی شما دانشگاه بوده، اما در گفت‌وگویی که من با رئیس حراست دانشگاه علامه طباطبایی داشتم، او گفت که هیچ شکایتی از دانشجویان مطرح نشده است.
هنگامی که همسر من و خانواده سایر دانشجویان به دادگاه انقلاب مراجعه کرده بودند، به آنها گفتند که شاکی خصوصی این پرونده شخص سید صدرالدین شریعتی، رییس دانشگاه علامه طباطبایی است و او حتی نماینده حقوقی در ارتباط با این پرونده معرفی کرده است.
چون این شکایت از طرف او مطرح شده بود، دادگاه به خانواده‌های ما پیشنهاد می‌کند که از آقای شریعتی رضایت بگیرند.
دو روز بعد از بازداشت ما هنگامی که خانواده‌ها از این مسئله مطلع می‌شوند، نزد رییس دانشگاه می‌روند، ولی او به سختی بعضی ازخانواده‌ها را پذیرفته است .
رییس دانشگاه با دروغ‌پراکنی به خانواده هر کدام از دانشجویان گفته است که مشکل شما قابل حل است و مشکل دانشجوی دیگر قابل حل نیست و خواسته است شکافی بین خانواده‌ها ایجاد کند .
من خوشحالم که خانواده‌های ما در این هشت روز خیلی خوب کنار هم کار کردند. امروز در دادگاه به ما می‌گفتند شما که سالم هستید و چیزی نشده که این قدر جنجال به راه می‌اندازید و قضیه را بزرگ می‌کنید. این نشان می‌دهد که این مساله برای ایران مساله مهم و دردسرسازی است.
خانم گلرو، با تمام شرایطی که پشت سر گذاشتید و در آستانه ۱۶ آذر، روز دانشجو، چطور مقام‌های قضایی جمهوری اسلامی با آزادی شما موافقت کردند؟ آیا این آزادی مشروط و با وثیقه بود یا بی قیدوشرط؟
با توجه به این که ما تاکید کرده بودیم که تعهد نمی‌دهیم، خوشبختانه از ما تعهدنامه نخواستند . به ما گفتند که بهمن ماه به دانشگاه باز می‌گردیم و از ما خواستند تا آن زمان برخوردی در فضای دانشگاه نداشته باشیم.
قرار شد هم اعضای دادگاه انقلاب تلاش کنند و هم ما راه‌های قانونی را طی کنیم تا بهمن‌ماه وارد دانشگاه شویم.
من فکر می‌کنم یکی از دلایل مهمی که باعث آزادی ما شد این است که در آستانه ۱۶ آذر هستیم .

۱۳۸۷/۰۹/۱۲

کمپین دانشجویی اعلام کرد : جان مهدیه گلرو و3 دانشجوی دیگر در خطر است.

مهدیه گلرو در بهداری زندان اوین:
محمد اولیایی فرد وکیل مهدیه گلرو و 3 نفر دیگر از دانشجویان اظهار داشت :
موکلان من از شنبه9آذر از 11 صبح تا 2 بامداد اقدام به تحسن در محوطه دانشکده ادبیات علامه طباطبایی کرده بودند.در ساعت 2 بامداد این دانشجویان با ضرب و شتم فراوان از دانشگاه بیرون رانده میشوند.روز یکشنبه هم به همین صورت بوده است .وروز دوشنبه درهای دانشگاه را بر روی این 4 نفر میبندند که وارد دانشکده نشوند و بیرون دانشکده یکی از مامورین حراست دانشگاه ، مهدیه گلرو را مورد ضرب و شتم قرار میدهد و باعث ناراحتی سایر دانشجویان دانشکده میشود و دانشجویان به عنوان همبستگی و دلجویی از این 4 دانشجو درب دانشگاه را میشکنند تا این 4 نفر وارد دانشگاه شوند و در نهایت روز دوشنبه ساعت 2 بامداد ،مامورین امنیتی این 4 نفر را دستگیر میکنند و صبح سه شنبه به دادسرای انقلاب برده میشوند و مورد بازجویی قرار می گیرند.در این خصوص معاونت امنیت دادگاه انقلاب تهران ،دو نوبت به صورت انفرادی با خانم مهدیه گلرو وارد مذاکره میشود ، که شما باید تعهدی بدهید مبنی بر اینکه تحسن خود را به پایان برسانید و به دانشگاه هیچ مراجعه ای نداشته باشید و از همه مهمتر اینکه ،هرگونه فعالیتی را در خصوص برپایی تجمعاتی در روز 16 آذر نداشته باشیدو در قبال این مساله ما مساعدت های تحصیلی را برای شما در نظر خواهیم گرفت.به پیشنهاد من هر 4 نفر با همدیگر در مذاکرات معونت دادگاه حاضر شدند ، اما بر خلاف مذاکره قبلی به آنه گفته بودند که شما اساساً از نظر درسی اخراج هستید و بحث تحسن شما پرونده ای هست که به پرونده های قبلی شما اضافه خواهد شد.و موکلان من هم حاضر به دادن تعهد نشدند و در نتیجه آنها به خاطر جرم ناکرده خود راهی زندان اوین می شوند.
و ادامه دادند: که موکلان من از زمانی که وارد زندان اوین شدند ، شروع به اعتصاب غذا کردند که مهدیه گلرو به خاط اعتصاب غذای خود ،حال بدی پیدا می کند وبه خاطر وضعیت بد جسمانی به بهداری زندان اوین منتقل میشود و به ایشان سرم وصل شده و تحت مراقبت قرار می گیرند.
البته خانواده های موکلان من هم به دنبال بازداشت غیر قانونی فرزندانشان از چهارشنبه در دادگاه انقلاب شروع به تحسن کردند و احتمالاً این تحسن نیز ادامه خواهد داشت.
مهدیه گلرو قبل از بازداشت خواستار این بود که:حقی را که دو سال است از ما سلب شده به برگردانده شود.
روابط عمومی تحکیم وحدت در این رابطه با انتشار بیانیه ای با انتقاد ازعملکرد صدرالدین شریعتی رئیس دانشگاه علامه طباطبایی می گوید:که احکام متعدد تعلیم برای دانشجویان و اخراج وباز نشسته کردن اجباری اساتید دانشگاه ، محصول مدیریت ایشان در این دانشگاه است.